گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - در مدح ملک الوزراء مختار الدین

 

یوسف دلها پدیدار آمده است

عاشقی را روز بازار آمده است

عندلیب عشق کار از سر گرفت

کان گلستان بر سر کار آمده است

دیودل باشیم و بر پاشیم جان

[...]

خاقانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۱

 

ابر رحمت با دل و دست گهربار آمده است

چشم پل روشن، که آب امسال سرشار آمده است

می زند جوش پریزاد از ریاحین بوستان

کاروان در کاروان یوسف به بازار آمده است

در حریم باغ، خاری بی گل بی خار نیست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۲

 

بلبل رنگین نوایی بر سر کار آمده است

آب و رنگ تازه ای بر روی گلزار آمده است

وقت گلشن خوش که گلریزان ابر رحمت است

چشم پل روشن که آب امسال سرشار آمده است

دست سرو بوستان، دست تیمم کرده بود

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۱

 

مزه عمر جنون بوی بهار آمده است

نمک مجلس مستان به چه کار آمده است

نشئه فیض صبوحی زدگان بوی گل است

گرد جولان کسی صبح شکار آمده است

طره آمیخته با عقد گهر بر رویش

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۲

 

چون گل آشفته و چون شعله سوار آمده است

صبح رویش ز شبیخون بهار آمده است

خیره چشمان مژه ها را صف پروانه کنید

گرد راهش ز چراغان شرار آمده است

در لحد پنجه رسوایی مجنون گیر است

[...]

اسیر شهرستانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

سرو چالاکی اگر سروی به رفتار آمده است

ماه افلاکی اگر ماهی به گفتار آمده است

حور را مانی اگر حوری به دنیا بگذرد

یا پریزادی پری گر خود به دیدار آمده است

گفتم این چشم تو زابرو کرد اشارت سوی زلف

[...]

آشفتهٔ شیرازی