گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

بر من جفا ز غمزه یار است والسلام

خون در دلم ز جور نگار است والسلام

ای صبح! دم ز مهر مزن کافتاب ما

رخسار آن خجسته عذار است والسلام

ای باد! اگر به زلف نگارم رسی بگو

[...]

نسیمی