×
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۱
دل خلوت اندیشهٔ یار است ببینید
این آینه در شغل چهکار است ببینید
زان پیش که بر خرمن ما برق فرو شد
آن شعله که امروز شرار است ببینید
در بحر چو گوهر نتوان چشم گشودن
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶
در دل غم آن لاله عذار است ببینید
این باده که بی رنج خمار است ببینید
شد چشم مرا نکهت پیراهن یوسف
گردی که از آن راهگذار است ببینید
جان تازه کند لفظ خوش و معنی رنگین
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲
من چشمم و عالم همه خار است ببینید
چشمی که به خارش سر و کار است ببینید
هرگز نشود پی نفس سوخته را گم
دل تا لب من آبله دار است ببینید
از نرگس او دیده وران مست و خرابند
[...]