گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

یار شادان رفت و با خود جان ناشادم نبرد

جان رفیقش کردم و چندانکه جان دادم نبرد

بس که در هر ذره پنهان داشتم کوه غمی

خاک گشتم بر سر کوی تو و بادم نبرد

آن قدر تکرار کردم درس مهر دوست را

[...]

ابوالحسن فراهانی