×
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۷
چشمم کنار دجله شد، جز یاد بغدادم مکن
چون این هوس دارد دلم، از دیگری یادم مکن
بر جان شیرینم ببخش، ای خسرو خوبان چین
آشفته بر کوه و کمر مانند فرهادم مکن
در جوشم از سودای تو،آبی بزن بر آتشم
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶
گر نمیخواهی غمینم ساختن،شادم مکن
ور نمیخواهی خرابم کردن، آبادم مکن
چند، گه نومید باید بود، گه امیدوار
یا فراموشم مکن ای دوست یا یادم مکن
زحمت از خاک درت بردن بمردن خوشتر است
[...]