×
عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳
جانم ز سر کون به سودا در اوفتاد
دل زو سبق ببرد و به غوغا در اوفتاد
از بس که من به فکر ز پای آمدم به سر
پایم زدست رفت و سر از پا در اوفتاد
چون آب این حدیث ز بالای سرگذشت
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲
چون در جهان ز عشق تو غوغا در اوفتاد
آتش به رخت آدم و حوا در اوفتاد
وآن آتشی که رخت نخستین بدو بسوخت
زد شعله ییّ و در من شیدا در اوفتاد
دیوانه چون رهد؟ چو خردمند جان نبرد
[...]