گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۶

 

شراری را نماند جا در آتش

نشیند تا دلم تنها در آتش

نظرگاه دل دیوانه ماست

توان کردن تماشاها در آتش

سر و کار دلم با اشک و آه است

[...]

اسیر شهرستانی