گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵

 

عشق و غم تو اگر چه بی‌دادانند

جان و دل من زهر دو آبادانند

نبود عجب ار ز یکدیگر شادانند

چون جان من و عشق تو همزادانند

سنایی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۷ - در بیان این حدیث که اکثر اهل الجنة البله. و در تأویل این حدیث که: من عرف اللّه کل لسانه، و من عرف اللّه طال لسانه. ظاهر معنی این حدیث متناقض مینماید زیرا میفرماید که هر که خدا را شناخت زبانش لال شد و باز میفرماید که هر که خدا را شناخت زبانش دراز شد الا متناقض نیست زیرا معنیش این است هر که خدا را شناخت از غیر سخن خدا زبانش لال شد و در ذکر خدا زبانش دراز شد و از آنکه ابله میفرماید ابلهان نادان را نمیخواهد، بلکه ابلهی که از همه عاقلتر است چنانکه شاعر گوید. (دیوانه کسی بود که او روی تو دید وانگه ز تو دور ماند و دیوانه نشد) معرفت حق از کمال عقل باشد و کمال عقل آن است که چون تجلی حق بدو رسد بیهوش شود. هرگز طفل پنج ساله از صورت خوبی بیهوش نگردد. زیرا آن ذوق و لطف را ادراک نکرده است پس برقرار خود بماند و متغیر نشود بخلاف عاقلی و بالغی که از آن جمال بگدازد و بیهوش شود. اکنون دانسته شد که از اکثر اهل الجنة البله کسانی را میخواهد که از غایت عقل و معرفت نادان شده‌اند و بیهوش گشته چنانکه گفته‌اند: تا بدانجا رسید دانش من -----که بدانسته ام که نادانم. هر که قدرت حق را که همچون آفتاب است ببیند، بر قدرت چون ذرۀ خود کی نظر اندازد و هر که علم بی پایان خدا را مشاهده کند قطرۀ علمی را که بوی رسیده است چه وزن نهد. پس هر که حق تعالی را دید و صفات خود را فراموش کرد، از خودبینی رهید و خدابین شد.

 

اولیا را هم اولیا دانند

دشمنان دوست را کجا دانند

سلطان ولد
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش

 

سر تاووس کم ز پا دانند

بوم را بهتر از هما دانند

وحشی بافقی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۳

 

شرع و قرآن هم، اوصیا دانند

همه را دیگران کجا دانند؟

حزین لاهیجی