×
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲
به خرابات مغان بی سر و پا خواهم رفت
دردمندانه به امید دوا خواهم رفت
باز زنار سر زلف بتی خواهم بست
من سودا زده در دام بلا خواهم رفت
گنج در گوشهٔ میخانهٔ سرمستان است
[...]
۷ بیت