گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۶

 

دلی زینش مژه گر جراحتی دارد

کجا جز آن لب پر نوش راحتی دارد

ببوسد آن لب نوش و بنالد این دلریش

بنالد از نمک آن کاو جراحتی دارد

مگو که چون خم زلف تو شب بود تاری

[...]

آشفتهٔ شیرازی