گنجور

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

حُسن رخسار تو چون میل نقابی می‌کند

جان چو زلف بی‌قرارت اضطرابی می‌کند

عاشق دیوانه چون خواهد که بیند روی یار

زلف او آشفته گشت و پیچ و تابی می‌کند

گرنه شوریده‌ای دل این پریشانیت چیست

[...]

اسیری لاهیجی