×
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۵
می مکد خون دلم را غنچه عنابی اش
می زند بر آتشم دامن قبای آبی اش
عندلیب نوگلی گشتم که از طفلی هنوز
بوی شیر آید ز رنگ چهرهٔ مهتابی اش
جز به همپروازی عنقا به مقصد کی رسد
[...]
۵ بیت