گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۶

 

کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم

من که خون جگر خود چو می ناب کشم

نظرم تشنهٔ ابر کرم کس نشود

من که از چشمهٔ خورشید به چشم آب کشم

بی نیازم کند از هر دو جهان در آغوش

[...]

سعیدا