گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

زهی ز شوق لبت زاهدان شراب پرست

چو گل به دور رخت شبنم آفتاب پرست

چه قاتلی تو ندانم که خضر بر لب جوی

به یاد تیغ تو شد همچو سبزه آب پرست

طواف چشم بتان واجب است بر دل ما

[...]

سلیم تهرانی