گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱

 

چو چشمش راه دل می‌زد من بیدل کجا بودم؟

ز خود بیزار چون گشتم؟ برو ایمن چرا بودم؟

رفیقان گر زمن پرسند حال او که: چون گم شد؟

بغیر از من کرا گیرند؟ چون من در سرا بودم

معاذالله! کجا خواهم که: گم گردد دلم؟ لیکن

[...]

اوحدی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

من بحسنت ز ازل واله و شیدا بودم

عاشق بی دل و دیوانه و رسوا بودم

قطره بودم چو شدم غرقه دریا(ی) قدم

قطرگی رفت و دگر من همه دریا بودم

مست و قلاش ببوی تو بمیخانه مقیم

[...]

اسیری لاهیجی