گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶

 

ترک چشم مست او دلها بغارت می برد

ملک دل بگرفت و جان ما به غارت می برد

خانمان ما به غارت برد و یک موئی نماند

هرچه با ما دید سر تا پا به غارت می برد

دور شو ای عقل از اینجا رخت خود را هم ببر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷

 

ترک چشم مست او دلها به غارت می برد

جان فدای او که جان ما به غارت می برد

ملک دل بگرفت و نقد و نسیه را هر کس که دید

ترکتازی می کند آنها به غارت می برد

عاشقیم و ما به عشق او اسیر افتاده ایم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی