گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵۴

 

خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر سو

هر کس به رهی و من تنها به دگر سو

بینم چو به راهش بدوم، پاش بگیرم

دستم به دگر سو رود و پا به دگر سو

وه این چه زمان بود که کردیم وداعش

[...]

امیرخسرو دهلوی