گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۹

 

عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه اند

گر چه بهتر مصلحت پیشت به لاغ و لابه اند

زار می نالند و مستانند، اگر جامی بود

گر چه هر شب تا سحر چون ماهیی برتابه اند

چنگ من ناله است می خون جگر و اصحاب تو

[...]

امیرخسرو دهلوی