گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۸

 

ز گریه دوش خود را غرقه در سیلاب می‌کردم

نمی‌شد آب دیده کم،‌ که خود را آب می‌کردم

ز صبرم هر چه کم گردد، در آب دیده افزاید

ندارم صبر آری، صبر را سیماب می‌کردم

خوش آن ساعت که می‌گفتم شبی در پیشت افسانه

[...]

ناصر بخارایی