×
کمالالدین اسماعیل » ملحقات » شمارهٔ ۵ - و قال ایضا
غریب و خسته و درمانده ام خداوندا
ز فیض فضل، تو یک شربت شفا بفرست
چو لاله غرقه بخونم در آتش شوقت
نسیم لطفی از عالم بقا بفرست
ببوی رحمت تو بنده کرد جان بازی
[...]
حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۹
درد سر بنده را مداوا بفرست
یعنی قدری می مصفا بفرست
با او سخنی است به خلوت ما را
آن یارک فیروزه قبا را بفرست
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳
سؤال بوس که کردم مرا جواب فرست
اگر شکر نفرستی ز ب عتاب فرست
پیام ده به من از لب که سوخت تشنه دلم
کباب هست مرا وعده شراب فرست
به روز هجر ز عارض به ما سلام رسان
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰
از زلف خودم بویی بر دست صبا بفرست
کشتی به جفا ما را بویی ز وفا بفرست
چون روز و شبم ساکن در کوی غمت جانا
از کوی وصال خود هم بخش گدا بفرست
جانا چو زکات حسن بر مستحقست واجب
[...]