گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵

 

ساقی باقی ما داد صلا بسم الله

هر کرا هست سرانجام فنا بسم الله

روی ساقی بصفا سینه ما با هم صاف

می مصفا شده اخوان صفا بسم الله

شد دوا درد غذا خون جگر عشق طبیب

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۶

 

گر ترا هست سر کشتن ما بسم الله

خیز از جای و بگو بهر فدا بسم الله

تیغ ابروی تو دارد چو سر کشتن ما

بسملم ساز بدین تیغ بلا بسم الله

گفته بودی که بشمشیر سرت بردارم

[...]

فیض کاشانی