گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۸

 

ز گریه گشت مرا دیده ی خراب سفید

به رنگ گل که شود در میان آب سفید

برابری به مه من نمی کند هرگز

چنین خوش است ادب، روی آفتاب سفید!

صفای سوختگی بین و فیض آتش عشق

[...]

سلیم تهرانی