×
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶
چو تافت بر دل و بر جانم آفتاب تجلی
بسان ذرّه شدم در فروغ و تاب تجلی
رهیدم از شب دیجور نفس و ظلمت تن
ز عکس پرتو انوار آفتاب تجلی
تنی چو طور و دلی چون کلیم میباید
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۰۹
نهان بابر نخواهی گر آفتاب تجلی
منه ز طره مشکین رخ نقاب تجلی
سحر که خسرو خاور علم برافرازد
کند ز شعشعه رویت اکتساب تجلی
بپیش دیده حجابی که داشتم برداشت
[...]