گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴

 

لطف گهر عتاب بشکست

دل رایت اضطراب بشکست

بد مست من آستین بر افشاند

پیمانه ی آفتاب بشکست

زلفت به جهان فکنده آشوب

[...]

عرفی