گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱

 

با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن

شمع سان سر تا بپا چشم و عصا باید شدن

شد چو دندانی مرا از عقد دندان ها جدا

گشت معلومم که از یاران جدا باید شدن

چشم و گوش و فکر و هوش و شوق و ذوق و دست و پا

[...]

واعظ قزوینی