گنجور

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷

 

تا به کی چون ماه در مشکین نقاب افروختن

زلف یک سو کن که بیند آفتاب، افروختن

بس که اشک گرم از دامان مژگان ریختم

عرف شد در عهد ما آتش ز آب افروختن

هرکه از عشق منش پرسد، کند انکار، لیک

[...]

قدسی مشهدی