گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

جانم از باده ی لعل تو خراب افتادست

دلم از آتش هجر تو کباب افتادست

گرچه خواب آیدت ای فتنه ی مستان در چشم

هر که از چشم و رخت بی خور و خواب افتادست

باز مرغ دل من در گره زلف کژت

[...]

خواجوی کرمانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰

 

دل که چون نرگس مستت به شراب افتادست

دفتر معرفت ماست در آب افتادست

ما ز آغاز و ز انجام جهان بی‌خبریم

اول و آخر این کهنه کتاب افتادست

غمزه‌ات کار دلم ساخت به یک چشم زدن

[...]

کلیم