گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

عمری است سرو تا به وفا ایستاده است

در یاد قامت تو به پا ایستاده است

شمع است در محبت جانان که شعله را

بر سر گرفته است بجا ایستاده است

اعراف بود جای خوشی دلنشین چه سود

[...]

سعیدا