گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴ - آفتاب

 

رحمتی کن پرده از رخ برمیفکن زینهار

تا نگردد بعد چندین روز رسوا آفتاب

سالها شد تا ببوی لعل و یاقوت لبت

رنگ می آمیزد اندر سنگ خارا آفتاب

عسجدی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

گر خرد سنجد مه روی تو را با آفتاب

آنقدر بیند تفاوت کز سهابا آفتاب

ماه دوشت دیده مهر امروز شرمش باد اگر

باز طالع گردد امشب ماه و فردا آفتاب

آفتاب و سرو می گفتم تو را گر داشتی

[...]

سحاب اصفهانی