گنجور

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

آب شد دل دست و پا از من نمی‌آید دگر

قطره شد دریا شنا از من نمی‌آید دگر

دیده شد تا هم‌نشین با چشم مست سرمه‌دار

لب فرو بستم صدا از من نمی‌آید دگر

چون حباب از تنگ ظرفی در تو ای دریای حسن

[...]

قصاب کاشانی