رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه
درآ به مشهد توحید و بین که شاهد ما
ز چشم خویش نهان در شهود خویشتن است
اگر چه قبلهٔ جان است طاق ابروی او
هماوست کز سرو جان در سجود خویشتن است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه
ای گنج ترا طلسم کونین
زان گنج بده زکات ما را
این جمله صفات محو گردان
در پرتو نور ذات ما را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۳ - قانع شیرازی
زهریست که در فراق خوردیم
آن سبزه که روید از گل ما
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۳ - قانع شیرازی
در کوچه و بازارعیان جلوه کنانی
در حیرتم از این که ندانم به کجایی
خوشا میخانه و مستی که گاهی
نبستم هیچ طرف از خانقاهی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۳ - قانع شیرازی
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که اولین قدمش صد هزار فرسنگ است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۳ - قانع شیرازی
بگذر ز سرجان و دل و دین به ره عشق
خواهی اگر این راه کنی طی به سلامت
باشد به سرم شوق خرابات که عمریست
حاصل نشد از مدرسهام غیر ندامت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۳ - قانع شیرازی
نه مسلمانی و نه کفر به کاری آید
این قدر هست که هرکسی ز پی کاری هست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۳ - قانع شیرازی
هرکه دیده است ترا حال مرا داند چیست
خاصه آن کس که چو من دیدهٔ بینا باشد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
نمیدانم که از دستت چه آمد بر سر دلها
که بوی خون همیآید ازین ویرانه منزلها
به جز مجنون که مییابد نشان از محمل لیلی
چو آراید به یک رنگی هزاران گونه محملها
گهر پنهان درین دریا و جمعی بیسر و سامان
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
از ضعف زدم تکیه به دیوار و نگفتی
کاین صورت بی جان که به دیوار کشیده
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
من نه به خود گرفتهام ملک مراد را کمر
از دم دل شکستهای وز سر جان گذشتهای
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
مقیمان حرم را باده در جام
من بیچاره در میخانه بدنام
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
آدم از روز ازل جلوهٔ جانانه نمود
می به خُم رفت و سبو روی به میخانه نمود
مدعی منکر معشوق نظرباز نبود
آشنا در نظرش صورت بیگانه نمود
ره عقل ار به صورت عین حق است
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
به چشم حق نظر کردم جهان یکسر عدم دیدم
حوادث را سراسر غرقهٔ نور قدم دیدم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
تا بر سر مراد نهادیم پای خویش
در بارگاه قدس بدیدیم جای خویش
ما آنچه میکنیم بود از برای یار
خلق آنچه میکنند بود از برای خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
درین میخانه ای زاهد بت و بتخانه شد ساجد
هم او مقصد هم او قاصد فَما فی الدار دَیّارا
بود گردون سرگردان به وفق رای ما گردان
غلام همت مردان که دادند این همه ما را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
در جهان هیچکس از خویش خبردار نشد
غیر آن مست خرابی که به میخانه گذشت
عشق چیزی نبود تازه که نشناسد کس
این متاعی است که برهر سربازاری هست
عیب ظاهر پوشد از ما شیخ لیک
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۶ - کوثر همدانی
صد گونه بلا راضیم آید به سر دل
یک مرتبه دلدار درآید ز در دل
کوثر به بصیرت بنگر نور خدا را
دانی چه بود چشم بصیرت بصر دل
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۷ - کوثر هندوستانی
یک نشانِ خوشدلی عشاق را
از دو عالم رنج ما رنجیدن است
بر حق آگاهی دلیل عارفان
بی خبر از خویشتن گردیدن است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۷ - کوثر هندوستانی
حبذا ملک قناعت که به مسکینانش
نتوان گفت که اسکندر و دارایی بود
حق حق بینی و حق دانی و حق گویی من
چشم بینا دل دانا لب گویایی بود