صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۴
گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
دم آبی نخوری تا نکنی سیرابم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۵
نگردید از سفیدیهای مو آیینهام روشن
زهی غفلت که در صبح قیامت میبرد خوابم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۶
چهرهٔ یوسف ز سیلی گرمی بازار یافت
سایهٔ دستی ز اخوان وطن میخواستم!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۷
چه شبها روز کردم در شبستان سر زلفش
که اوراق دل صد پاره را بر یکدگر بستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۸
به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه میبندد
اگر در دست من میبود، اول بار میبستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۹
از خود مرا برون بر، تا کی در این خرابات
مستی و هوشیاری، سازد بلند و پستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۰
چه با من میتواند شورش روز جزا کردن؟
که از دل سالها دامان محشر بود در دستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۱
تهی شود به لبم نارسیده رطل گران
ز بس که ریشه دوانده است رعشه در دستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۲
جدا چو دست سبو از سرم نمیگردد
ز بس به فکر تو مانده است زیر سر دستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۳
از جام بیخودی کرد، ساقی خدا پرستم
بودم ز بت پرستان، تا از خودی نرستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۴
راهی که راهزن زد، یک چند امن باشد
ایمن شدم ز شیطان، تا توبه را شکستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۵
دلتنگ از ملامت اغیار نیستم
چون گل، گرفته در بغل خار نیستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۶
دیوانهام که بر سر من جنگ میشود
جنس کساد کوچه و بازار نیستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۷
رزق میآید به پای خویش تا دندان به جاست
آسیا تا هست، در اندیشه نان نیستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۸
نشتر از نامردمی در پردهٔ چشمم شکست
از ره هر کس به مژگان خار و خس برداشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۹
بی نیاز از خلق از دست دعای خود شدم
حاصل عالم ازین یک کف زمین برداشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۰
من که روشن بود چشم نوبهار از دیدنم
یک چمن خمیازه در آغوش چون گل داشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۱
نرمی ره شد چون مخمل تار و پود خواب من
جای گل، ای کاش آتش زیر پا میداشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۲
عاقبت زد بر زمینم آن که از روی نیاز
سالهابر روی دستش چون دعا میداشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۳
تمام از گردش چشم تو شد کار من ای ساقی
ز دست من بگیر این جام را کز خویشتن رفتم