صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۰۴
مصرع برجستهام دیوان موجودات را
زود میآیم به خاطر، گر فراموشم کنند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۰۵
خانه بر دوشان مشرب از غریبی فارغند
چون کمان در خانهٔ خویشند هر جا میروند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۰۶
چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان
روشندلان به یک دو نفس پیر میشوند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۰۷
بریز بار تعلق که شاخههای درخت
نمیشوند سبکبار تا ثمر ندهند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۰۸
شد سخن در روزگار ما چنان کاسد که خلق
در شنیدن بر سخنور من احسان نهند!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۰۹
درکوی مکافات، محال است که آخر
یوسف به سر راه زلیخا ننشیند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۰
گفتم از گردون گشاید کار من، شد بستهتر
آن که روشنگر تصور کردمش، زنگار بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۱
زود میپاشد ز هم در پیری اوراق حواس
آه سردی ریزش برگ خزان را بس بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۲
بر نمیدارد زمین خاکساری امتیاز
در فتادن، سایهٔ شاه و گدا یکسان بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۳
دیوانهٔ ما را نخریدند به سنگی
در کوچهٔ این سنگدلان چند توان بود؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۴
دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی ازان زلف گرهگیر نبود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۵
عمر مردم همه در پردهٔ حیرانی رفت
عالم خاک کم از عالم تصویر نبود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۶
شیوه عاجز کشی از خسروان زیبنده نیست
بی تکلف، حیلهٔ پرویز نامردانه بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۷
گر گلوگیر نمیشد غم نان مردم را
همه روی زمین یک لب خندان میبود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۸
روزگاری است نرفتیم به صحرای جنون
یاد مجنون که عجب سلسله جنبانی بود!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱۹
من آن نیم که به نیرنگ دل دهم به کسی
بلای چشم کبود تو آسمانی بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۲۰
یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟
این نه موجی است که از خاطر ساحل برود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۲۱
هر که باری ز دل رهروان بردارد
راست چون راه، سبکبار به منزل برود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۲۲
حسرت اوقات غفلت چون ز دل بیرون رود؟
داغ فرزندست فوت وقت، از دل چون رود؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۲۳
سراب، تشنهلبان را کند بیابان مرگ
خوشا دلی که به دنبال آرزو نرود