صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۴
کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب
ابر سفید اینهمه باران نداشته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۵
غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش
آن که پندارد که در دست اختیاری داشته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۶
گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال
از جویبار ساقی کوثر گذشته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۷
از ما سراغ منزل آسودگی مجو
چون باد، عمر ما به تکاپو گذشته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۸
این گردباد نیست که بالا گرفته است
از خود رمیدهای است که صحرا گرفته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۰۹
غم پوشش برونم را گرفته است
خیال نان درونم را گرفته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۰
ز فکر جامه و نان چون برآیم ؟
که بیرون و درونم را گرفته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۱
از دست رستخیز حوادث کجا رویم ؟
ما را میان بادیه باران گرفته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۲
برگرد به میخانه ازین توبهٔ ناقص
تا پیر خرابات به راهت نگرفته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۳
یک دلشده در دام نگاهت نگرفته است
در هالهٔ آغوش، چو ماهت نگرفته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۴
خمیازهٔ نشاط است، روی گشادهٔ گل
ورنه که از ته دل، در این جهان شکفته است ؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۵
سپهر خون به دلم میکند، نمیداند
که آبروی سفال شکسته از باده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۶
هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را
وای بر آن کس کز اوج اعتبار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۷
سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است
گل چو تقویم کهن از اعتبار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۸
سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده است
توبه را آتش به جان از لاله زار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۹
نه لباس تندرستی، نه امید پختگی
میوه خامم به سنگ از شاخسار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۰
هرگز از من چون کمان بر دست کس زوری نرفت
این کشاکش در رگ جانم چه کار افتاده است ؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۱
داغ می گل گل به طرف دامنم افتاده است
همچو مینا میکشی بر گردنم افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۲
تا گذشتی گرم چون خورشید از ویرانهام
از گرستن گل به چشم روزنم افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۳
غفلت پیریم از عهد جوانی بیش است
خواب ایام بهارم به خزان افتاده است