صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۴
عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت
افتاد چون دو قطرهٔ اشک از نظر مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۵
بس که دیدم سردمهری از نسیم نوبهار
باده خون مرده شد چون لاله در ساغر مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۶
بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل
یارب تو نگه دار ز منزل سفرم را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۷
عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار
میکند ساز از برای محفل دیگر مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۸
پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه
میکُشد دست حمایت شمع مغرور مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۹
تا در کمند رشتهٔ هستی فتادهام
دل خوردن است کار چو عقد گهر مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۰
سیل از ویرانهٔ من شرمساری میبرد
نیست جز افسوس در کف، خانهپرداز مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۱
از نوازش، منت روی زمین دارد به من
چرخ سنگیندل زند گر بر زمین ساز مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۲
میکِشم تهمتِ سجّادهی تَزویر از خَلق
گرچه فرسوده شد از بارِ سَبو، دوش، مَرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۳
مرا ز کوی خرابات، پای رفتن نیست
مگر به خانه برد محتسب به دوش، مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۴
چنان ز تنگی این بوستان در آزارم
که صبح عید بود روی گلفروش مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۵
گر بدانی چه قدر تشنهٔ دیدار توام
خواهی آمد عرقآلود به آغوش، مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۶
شب زلف سیه افسانهٔ خوابم شده بود
ساخت بیدار دل آن صبح بناگوش مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۷
نکرده بود تماشا هنوز قامت راست
که شد خرام تو سیلاب عقل و هوش مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۸
اگر تپیدن دل ترجمان نمیگردید
که میشناخت درین تیره خاکدان غم را؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۹
عشق سازد ز هوس پاک، دل آدم را
دزد چون شحنه شود، امن کند عالم را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۶۰
کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۶۱
هر که میبیند چو کشتی بر لب ساحل مرا
مینهد از دوش خود، بار گران بر دل مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۶۲
چه حاجت است به رهبر که گوشهٔ چشمش
کشد چو سرمه به خویش از هزار میل مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۶۳
از عزیزانِ جهان، هرکَس به دولت میرسد
آشنایی میشود از آشنایان کم، مَرا