صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۴
چون زندگی بکام بود مرگ مشکل است
پروای باد نیست چراغ مزار را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۵
ز دلسیاهی آب حیات میآید
که تشنه سر به بیابان دهد سکندر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶
شکوه مهر خامشی میخواست گیرد از لبم
ریختم در شیشه باز این بادهٔ پرزور را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۷
ریشهی نخلِ کهنسال، از جوان، افزونتَر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا، پیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۸
در دل آهن کند فریاد مظلومان اثر
ناله از زندانیان افزون بود زنجیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۹
کشور دیوانگی امروز معمور از من است
من بپا دارم بنای خانهٔ زنجیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۰
از هایهای گریهٔ من، چون صدای آب
خواب غرور گشت گرانسنگ، ناز را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۱
دیدن گل از قفس، بارست بر مرغ چمن
رخنهٔ زندان کند دلگیرتر محبوس را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۲
دَوامِ عشق اگر خواهی، مَکُن با وصل، آمیزِش
که آبِ زندگی هم، میکُنَد خاموش، آتش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۳
این زمان، در زیرِ بارِ کوهِ مِنّت میروم
من؛ که: میدزدیدم از دستِ نوازش، دوش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۴
یا خم می یا سبو یا خشت یا پیمانه کن
بیش ازین در پا میفکن خاکسار خویش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۵
پرواز من به بال و پر توست، زینهار
مشکن مرا که میشکنی بال خویش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۶
هر سر موی تو از غفلت به راهی میرود
جمع کن پیش از گذشتن کاروان خویش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۷
کاش وقت آمدن واقف ز رفتن میشدم
تا چو نی در خاک میبستم میان خویش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۸
دل را حیات از نفس آرمیده است
بیماری نسیم دهد جان، چراغ را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۹
به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل
زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۰
خیرگی دارد ترا محروم ورنه گلرخان
همچو شبنم از هوا گیرند چشم پاک را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۱
این زمان بیبرگ و بارم ورنه از جوش ثمر
منت دست نوازش بود بر من سنگ را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۲
کم نشد از گریهٔ مستانه، خواب غفلتم
سیل نتوانست کند از جای خود این سنگ را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳
با تهیچشمان چه سازد، نعمتِ روی زمین؟
سیری از خرمن نباشد، دیدهی غَربال را