گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

میوه وصلت به ما کمتر رسد

زان که بر شاخ بلندی بسته ای

عاشقانی را که در دام تواند

کشته ای چندی و چندی بسته ای

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست

مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست

حذر از پیروی نفس که در راه خدا

مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست

عالم و عابد و صوفی همه طفلان ره اند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

اگر لذت ترک لذت بدانی

دگر لذت نفس لذت نخوانی

هزاران در از خلق بر خود ببندی

گرت باز باشد در آسمانی

تو این صورت خود چنان می پرستی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

کنگر ایوان شه کز کاخ کیوان برتر است

رخنه ها دان کش به دیوار حصار دین دراست

چون سلامت ماند از تاراج نقد این حصار

پاسبان در خواب و بر هر رخنه دزدی دیگر است

گر ندارد سیم و زر دانا منه نامش گدا

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

ما را به کوی تو نه سرائی نه خانه ای

کز بهر آمدن بود آن جا بهانه ای

گریاد این شکسته کنی کی بود غریب

خاشاک نیز بر دل دریا گذر کند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

برو انس با خویشتن گیر و بس

مشو یار زنهار با هیچ کس

که هر کس که پیوست با غیر خویش

درون را به پیش ستم کرد ریش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

زیمن عشق بر وضع جهان خوش خنده ها کردم

معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

غم بامن و من با غمش خو کرده ام ای مدعی

لطفی بباید کردن و ما را به هم بگذاشتن

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

خاک رهش به مردم آسوده کی دهند

کاین توتیا به مردم بی خواب می دهند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

عمری گذشت و راه سلامت نیافتم

شرمنده این دلم که چها در خیال داشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

مرا به مدرسه ها پیش از این به کسب علوم

قرار مدرسه و فکر درس بودی و کار

کنون به چشم غزالانم چنان کردند

که شب به خواب خوش اندر غزل کنم تکرار

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول

 

اندر آن معرض که خود را زنده سوزد اهل درد

ای بسا مرد خدا کو کمتر از هندوزنی است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

دلم به کوی تو دامن کشان رود ترسم

که سوی خانه گریبان چاک چاک برد.

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

آن را که رسد ناوک دل دوز تو بر چشم

ناکس بودار چشم دگر پیش ندارد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

نگردد تا فراموش آنچه گفتی دردمندان را

بر انگشت تو میخواهم که بندم رشته ی جان را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

گفتی خبر دوست شنیدی چه شدت حال

این ها زکسی پرس که از خود خبری داشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

شب در آن کو بوده ام گرمست خاک از آتشم

پا منه از خانه بیرون انتظارم گو بکش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

قومی که می دهندشان از تو غافل اند

کاهل وقوف را در تقریر بسته اند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

طریق عشق به ناموس می رود شاهی

پیاله ای دو سه دیگر که عاقل است هنوز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

به گریه گفتمش از حال من مشو غافل

به خنده گفت که بیچاره غافل است هنوز

شیخ بهایی
 
 
۱
۳۶۵
۳۶۶
۳۶۷
۳۶۸
۳۶۹
۷۷۰