گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

حلالت باد هر عشرت که کردی آذری در عشق

که خوش مردانه رفتی جان من عاشق چنین باشد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

ببازار محشر من و شرمساری

که بسیار بسیار کاسد قماشم

بهائی بهای یکی موی جانان

دوکون ار ستانم بهائی نباشم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

دلا باز این همه افسردگی چیست؟

به عهد گل چنین پژمردگی چیست؟

اگر آزرده ای از توبه ی دوش

دگر بتوان شکست آزردگی چیست؟

شنیدم گرم داری حلقه ی دوش

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

چو تاثیری ندارد جز فراموشی برش قاصد

بنام غیر گوید کاش پیغامی که من دادم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

بس که در صید دل من برده شوخی ها به کار

جسته ام از دام و پندارد گرفتارم هنوز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

از آن ز حال من اگر نئی که هیچ گهم

حجاب عشق به اظهار مدعا نگذاشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

هر چند وقت کشته شدن دست و پا زدم

یک بار دامن تو نیابد به چنگ من

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

تا گفت بلی، دل به بلای تو در افتاد

هرگز زبلای تو نرست این چه بلا بود؟

میل از طرف ما مشمارید که در کاه

هر میل که بود از طرف کاهربا بود

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

نوبهاران به که عزم عشرت آبادی کنیم

بگذریم از بوستان از دوستان یادی کنیم

بلبلان از بوی نوروزی به فریاد آمدند

کم نئیم از بلبلی ما نیز فریادی کنیم

خیمه سلطان گل بر سبزه و صحرا زدند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

دردا که نرست اندر این باغ

یک لاله که نیست بر دلش داغ

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

سررشته حیات گست و یقین نشد

کاین تار و پود کسوت ما از چه رشته اند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

بر خاک ما چو می گذری، سرگران مرو

دنبال بین که دیده ی جان در قفای تو است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

بیا تا جان شیرین بر تو ریزم

که بخل و دوستی با هم نباشد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

گردن چرا نهیم جفای زمانه را

زحمت چرا کشیم بهر کار مختصر

دریا و کوه را بگذاریم و بگذریم

سیمرغ وار بحر گذاریم و خشک و تر

یا بر مراد بر سر گردون نهیم پای

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ ترا

که دانم آشتئی در قفاست جنگ ترا

کرشمه های تو از بس که هست ناز آئین

نه آتشی تو داند کسی نه چنگ ترا

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

گفتم که: الف،گفت: دگر؟ گفتم: هیچ

در خانه اگر کس است، یک حرف بس است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

دل گفت مرا علم لَدُنی هوس است

تعلیمم کن اگر تُرا دست رس است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

سعدی تو کیستی که دم از عشق می زنی

دعوی بندگی کن و اقرار چاکری

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

در محشر اگر لطف تو خیزد به شفاعت

بسیار بگردند و گنه کار نیابند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

کدام روز بیک جا قرار داشت دلم

همیشه این دل بی خانمان هوائی بود

شیخ بهایی
 
 
۱
۳۶۳
۳۶۴
۳۶۵
۳۶۶
۳۶۷
۷۷۰