گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

ناصر خسرو براهی میگذشت

مست و لایعقل نه چون میخوارگان

دید قبرستان و مبرز روبرو

بانگ بر زد گفت کای نظارگان

نعمت دنیا و نعمت خواره بین

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

ای تو را با هر دلی رازی دگر

هر گدا را بر درت آزی دگر

صد هزاران پرده دار عشق دوست

میکند پر پرده آوازی دگر

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

بیا تا دست از این عالم بداریم

بیا تا پای دل از گل برآریم

بیا تا بردباری پیشه سازیم

بیا تا تخم نیکوئی بکاریم

بیا تا از غم دوری از اندر

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

بر خاک من رسید پس از مرگ و هر گیاه

کآنرا نه بوی او بود از بیخ بر کنید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ز وصل شاد نیم و زجفا ملال ندارم

چنان ربوده ی عشقم که هیچ حال ندارم

گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی

بهائی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

روی تو گل تازه و خط سبزه ی نوخیز

نشکفته گلی همچو تو در گلشن تبریز

شد هوش دلم غارت آن غمزه ی خون ریز

این بود مرا فایده از دیدن تبریز

ای دل تو در این ورطه مزن لاف صبوری

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

دگر از درد تنهائی بجانم، یار می باید

دگر تلخ است کامم شربت دیدار می یابد

زجام عشق او مستم دگر پندم مده ناصح

نصیحت گوش کردن را دل هشیار می باید

مرا امید بهبودی نمانده ای خوش آن روزی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

صدف وار باید زبان در کشیدن

که وقتی که حاجت بود در چکانی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است

حیف از آن اوقات مجنون را که در هامون گذشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم

گفت آن میکشم اندر خم چوگان که مپرس

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

گفت دیروز طبیبی که تب یار شکست

لله الحمد که امروز به صحت پیوست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

به محشر گر بپرسندت که خسرو را چرا کشتی

سرت گردم چه خواهی گفت تا منهم همان گویم؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

لبت به خنده مرا می کشد چه بدبختم

که داده خوی اجل بخت من مسیحا را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

اره بره کنکره

کراکری مندره

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

بر صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

سروی چو تو در «اوچه » و در «تته » نباشد

گل همچو رخ خوب تو البته نباشد

دوزیم ز بهر تو قبا از گل سوری

تا خلقت زیبای تو از لته نباشد

در جنت فردوس سری را نگذارند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

گر امروز آتش شهوت بکشتی بیگمان رستی

و گرنه تف این آتش ترا هیزم کند فردا

چو علم آموختی از حرص آن گه ترس اندر شب

چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا

سخن کز روی دین گوئی، چه عبرانی چه سریانی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

ست در دیده ی من خوب تر از روی سفید

روی حرفی که به نوک قلمت گشته سیاه

عزم من بنده چنان است که تا آخر عمر

دارم از بهر شرف خط شریف تو نگاه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش چهارم

 

زنخت گر گرفتم اندر دست

خون من ریختی و عذرم هست

زآن که هنگام رگ زدن شرط است

گوی سیمین گرفتن اندر دست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت اول

 

بخت آنم کو که خواب آلوده برخیزی شبی

ناله ام بشناسی و گوشی به فریادم کنی

شیخ بهایی
 
 
۱
۳۵۹
۳۶۰
۳۶۱
۳۶۲
۳۶۳
۷۷۰