گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم

به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

ز شورانگیز خالی گشته حاصل دانه اشکم

که مرغ وصل هرگز گرد دام من نمی‌گردد

چنان زهر فراقی ریختی در ساغر جانم

که مرگ از تلخی آن گرد جان من نمی‌گردد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

تلخ باشد زهر مرگ اما به شیرینی هنوز

می‌تواند تلخی هجران ز کام من برد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

زنده در عشق چه سان بود نصیبی، مجنون

عشق آن روز مگر این همه دشوار نبود؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

شبها تو خفته، من به دعا کز تو دورباد

آه کسان که بهر تو در خون نشسته اند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

نصیبم گشته چندان تلخکامی بعد هر کامی

که ممنونم ز گردون گر به کام من نمی گردد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

پاک بازم آرزوی دل نمیدانم که چیست

این که مردم وصل میگویند، حیرانم که چیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

در کون و مکان فاعل مختار یکی است

آرنده و دارنده ی اطوار یکی است

از روزن عقل اگر برون آری سر

روشن شودت کاین همه انوار یکی است.

تا شمع قلندری بهائی افروخت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

ترا ایزد همی گوید که در دنیا مخور باده

ترا ترسا همی گوید که در صفرا مخور حلوا

زبهر دین نبگذاری حرام از گفته ی یزدان

ولیک از بهر تن مانی حلال از گفته ی ترسا

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

شدم به عشق تو مشهور و نیستم خوشحال

که هر که دید مرا آورد ترا به خیال

اگر دلدار جلوه کند، با کدامین چشم بینمش ؟

وی را با چشم او باید دید تا جز او به دیده نیاید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

حقا که به افسون دگرش خواب نیاید

آن کس که شبی بشنود افسانه ما را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

می کشد غیرت مرا گر دیگری آهی کشد

زآن که میترسم که از عشق تو باشد آه او

با رقیبان خاطرت خوب است و با ما خوب نیست

کار ما سهل است اما از تو این ها خوب نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

اگر در پایت افکندم سری عیبم مکن کآندم

چنان بودم که از مستی زسر نشناختم یارا

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

بیش از این بد عهد و پیمانی مکن

با سبک روحان گرانجانی مکن

غمزه را گو، خون مشتاقان مریز

ملک زان تست، ویرانی مکن

با ضعیفان آنچه در گنجد مگو

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف

مطرب زد این ترانه که می نوش و لاتخف

آیا بود که صف نعالی بما رسد

چون بر بساط وصل زنند اهل قرب صف

بشناس قدر خویش که پاکیزه تر ز تو

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

میرفت چو جانم ز تن غم فرسود

شد بار خبردار و قدم رنجه نمود

برآینه ی رخش غباری دیدم

گویا که هنوزم نفسی باقی بود

چو پیک اجل برفتنم داد نوید

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

افغان برآید هر طرف کان مه خرامان در رسد

کآو از بلبل خوش بود چون گل به بستان در رسد

آمد خیالت نیمشب، جان دادم و گشتم خجل

خجلت بود درویش را بیگه چو مهمان در رسد

امروز میرم پیش تو تا شرمسار من شوی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

دی در حق ما یکی بدی گفت

دل را زغمش نمی خراشیم

ما نیز نکوئش بگوئیم

تا هر دو دروغ گفته باشیم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

گر کشد خصم بزور از کف من دامن دوست

چکند با کشش دل که میان من و اوست؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

تا منزل آدمی سرای دنیاست

کارش همه جرم و کار حق لطف و عطاست

خوشباش که آن سرا چنین خواهد بود

سالی که نکوست از بهارش پیداست

حاجی به طواف کعبه اندر تک و پو است

[...]

شیخ بهایی
 
 
۱
۳۵۶
۳۵۷
۳۵۸
۳۵۹
۳۶۰
۷۷۰