شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۹
خوش صفایی یافتم از خدمتش
خوش نوایی دیده ام از نعمتش
بندگانه بندگیها کرده ام
پادشاهی یافتم از خدمتش
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۰
خوش آب حیاتی است درین چشمه بنوشش
هر زنده ازین آب سبوئی است بدوشش
هر کس که خورد آب ازین چشمه نمیرد
یک جرعه به جانی بخر اما مفروشش
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۱
عقل کل لوح قضا میخوانمش
اول مجموع عالم دانمش
صورت او آدم معنی بود
خازن گنج الهی خوانمش
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۲
عقل را نایب خدا دانش
خاطر او ز خود مرنجانش
هر کتابی که عقل بنویسد
عاقلانه به عقل می خوانش
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۳
از جام و حباب آب می نوش
می نوش چو عارفانه و می پوش
گویی چه کنم چه چاره سازم
در راه خدا به جان همی کوش
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۴
عقل کل لوح قضا می خوانمش
اول مجموع عالم دانمش
صورت او ، آدم معنی بود
خارج گنج الهی دانمش
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۵
عقل را نایب خدا دانش
خاطر او ز خود مرنجانش
هر کتابی که عقل بنویسد
عاقلانه به عقل می خوانش
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۶
از جام حباب آب می نوش
می نوش چو عارفان و می نوش
گوئی چه کنم چه چاره سازم
در راه خدا به جان همی کوش
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۷
عمل و علم هست کار خواص
خوش بود نیز در عمل اخلاص
ور نباشد چنین که ما گفتیم
نتوان یافتم به علم خلاص
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۸
خوش سماعی و عارفان در رقص
ذوق خواهی بیا چنین در رقص
اسم و عین است و جسم و روح چهار
همه رقصان ولی از آن در رقص
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۹
در آئینهٔ وجود مطلق
خود بیند و خود نماند الحق
مائیم و حباب و آب دریا
زورق بحر است و بحر زورق
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۰
در آینهٔ وجود مطلق
خود بیند و خود نماید الحق
مائیم حباب و آب و دریا
زورق بحریست و بحر زورق
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۱
گر بیابی کمال اهل کمال
همچنان باش طالب متعال
به گرد نقطه چون پرگار گشتیم
تا ابد می طلب کمال کمال
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۲
گر بیابی کمال اهل کمار
همچنان باش طالب متعال
چون کمالات ار نهایت نیست
تا ابد می طلب کمال کمال
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۳
گرچه دارم ساغر اسما مدام
می ز خم ذات می نوشم به کام
ساقی سرمستم و رند حریف
عاشق و معشوق و عشقم والسلام
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۵
آن گنج که مخفی بود از عالم و از آدم
پیدا شده است بر من ، من محرم آن گنجم
گنجی که نمی گنجد در مخزن موجودات
در کنج دلم گنجید در کون کجا گنجم
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۶
در سراپردهٔ میخانه مقامی دارم
پیش رندان جهان منصب و نامی دارم
گرچه در صومعهٔ زهد ندارم جایی
در خرابات مغان جاه تمامی دارم
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۷
پیش از وجود آدم بودیم با تو همدم
در خلوت یگانه بنشسته هر دو با هم
اندر ظهور غیران گشتیم ور نه عینیم
بشنو ز نعمتاللّه قول خدای فافهم
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۸
بگذر ز وجود و از عدم هم
بگذار حدوث را قدم هم
این جمله هویت است دریاب
اسم و صفت است و جام جم هم
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۹
ما گدای خودیم و شاه خودیم
آفتاب خودیم و ماه خودیم
ملک و ملک مالک خویشیم
پادشاه خود و سپاه خودیم