شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹۷
مطلوب خود است و طالب خود
چه جای خیال نیک یا بد
موجود غرض بگو کدام است
غیری او را چگونه یابد
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹۸
صوفی باصفا وفا دارد
لاجرم از وفا صفا دارد
امر آسان بود تصوف او
گر درین ره امام ما دارد
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹۹
هر که او با یزید یاری کرد
هر چه کرد او خلاف یاری کرد
هر که گوید یزید بود عزیز
شک ندارم به خویش خواری کرد
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۰
آتش غیرتش برافروزد
غیر خود را به یک نفس سوزد
لیس فی الدار غیره دیار
این سخن را به ما بیاموزد
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۱
هر که او از خدای ما ترسد
از من و تو بگو کجا ترسد
ترسم از ذات اوست تا دانی
دلم از دیگری کجا ترسد
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۲
عقل علمش به ذات او نرسد
ور تو گویی رسد نگو نرسد
صوفی با صفا وفا دارد
حاصلش غیر گفتگو نرسد
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۳
ماضی و مستقبلت گر حال شد
دی و فردا سر به سر پامال شد
عمر صد ساله به نزد ما دمی است
ای که گوئی عمر تو صد سال شد
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۴
ابر خوش دامنی به ما افشاند
بر سر کوه برف را بنشاند
آفتابی بتافت و برف گداخت
آنچنان برف ژرف هیچ نماند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۵
عاقلی کی به عاشقان ماند
آن سر کل کجا نهان ماند
هندویی کی بود چو ترک خوشی
این چنین کی به آن چنان ماند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۶
عاقلان گرچه بسی دُر سفتهاند
در همه بابی سخنها گفتهاند
در سراشان همچنان خاشاک هست
تا نپنداری که خانه رفتهاند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۷
مرغ زیرک بین که یاهو میزند
روز و شب با او و کو کو می زند
ذهن تیر انداز ما بر هر نشان
می شکافد مو و بر مو می زند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۸
عقل نفی ما سوی اللّه می کند
عشق ما اثبات اللّه می کند
لا و الا هر دو را در هم شکن
کاین نصیحت نعمت اللّه می کند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۹
صبری کنیم تا ستم او چه می کند
با این دل شکسته غم او چه می کند
هر کس علاج درد دلی میکنند و ما
دم در کشیده تا ستم او چه می کند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۰
ظاهر و باطن ار چه ضد انند
عارفان هر دو را یکی دانند
این دو اسم اند و ذات هر دو یکی
به صفت آن یک دو گردانند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۱
نور او را به نور او بیند
هر چه بیند همه نکو بیند
هم از او گوید و از او شنود
نه چو احول یکی به دو بیند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۲
خلق و حق را به همدگر بیند
آفتاب است و در قمر بیند
نور حق را به نور حق نگرد
نور خود را به نور خود بیند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۳
نتواند که گوشه بگزیند
یا به کنج خراب بنشیند
چه کند خلوتی چو در همه شبی
نور محبوب خویش میبیند
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۴
همه عالم ز حضرتش موجود
این چنین بوده است و خواهد بود
هر چه خواهی چو ما ازو می خواه
تا بیابی ز حضرتش مقصود
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۵
بسط او از بسط آن سلطان بود
در میان اهل دل چون جان بود
از نسیم لطف او گلزار ما
همچو غنچه دایماً خندان بود
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۶
هر بلا کز حضرتش ما را بود
آن بلا نبود که آن آلا بود
هر بلا کاید از او نبود بلا
خوش بلائی از چنان بالا بود