گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۴

 

آن یار کجاست کاخر روز او را

با بار مصحّف مصغِّر نامست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۵

 

نام آنکو صد یک حسنش نباشد آفتاب

در حساب ارزانک سیصد نیست صد باری بود

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۶

 

یک جزو ز جزوهای فخری نامه

در اول شب بخوان که نامی گردد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۷

 

آن لحظه که بفکنند پنجاه ز شست

معلوم کنند نام معشوقه ی ما

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۸

 

دندان اسب بشکن و شه رابرو نشان

تا نام آن پری رخ نسرین بدن شود

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۰

 

نام آنکو مرا ز غصّه بکشت

سر دستست در میانه ی پشت

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۱

 

آه مقلوب در میانه ی شب

نام آن ماه مهربان منست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۲

 

شه در بر ما نام پری پیکر ماست

لیکن نتوان گفت که شه در بر ماست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۳

 

این طرف نگر که وقتی از عالم ذوق

نی بر سر حمدویه زدم نامی شد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۴

 

آنک افتاد چو ماهی دل من در دامش

ماهی از شست برون کن که بدانی نامش

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۵

 

آخر اول بگیر و اول آخر

چارم پنجم دگر اضافت آن کن

باز بگیر از کمیش حرف دوم را

نام بتی ماه روی پسته دهان کن

منقلبش کن که گرددت همه ثابت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۶

 

نام شه ملک چین قلب قلبست

در قلب شه مصحّف قلب شکن

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۷

 

دلدار مرا که بی همال افتادست

مقلوب و مصحّف همالش نامست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۸

 

آن مه خورشید پیکر را لقب

قلب روز آمد ولی در قلب شب

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۹

 

آنک دل را بوصلش امیدّست

قلب تصحیف عکس خورشیدست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۰

 

نام رخی کز مه رخان مثلش ندیدم در جهان

ما را بیاور عکس مه برخوان که گردد روشیت

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۲

 

ای برده بمکر و حیله از دستان دست

گر نام تو نیست نیک بد باری هست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۳

 

آن سرو را نگر چو الف در میان زین

تا روشنت شود لقب شهسوار من

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۴

 

ترا که ملک بدست برادر پدرست

معینست که دانی که چیست نام وزیر

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲۱۶
۲۱۷
۲۱۸
۲۱۹
۲۲۰
۷۷۰