گنجور

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۹

 

دو گوش سخت کن و بیهده سخن مشنو

مباش رنجه که ایشان بسند گوش سرای

به خارپشت نگه کن که از درشتی موی

به پوست او نکند طمع پوستین پیرای

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۰

 

دلی را کز هوا جستن چو مرغ اندر هوا یابی

به حاصل مرغ وار او را بر آتش گَردنا یابی

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۱

 

ما را بدان لب تو نیاز است در جهان

طعنه مزن که با دو لب من چرا چَخی

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۲

 

خواجه ، تُتماج باید و سر بریان

سود ندارد مرا سَفَرجَل و چُکری

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۳

 

از گواز و تَش و انگشته و بهمان و فلان

تا تبرزین و دبوسی و رکاب و کمری

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۴

 

هر چه کردی نیک و بد فردا به پیشت آورند

بی شک ای مسکین اگر در دل نداری آوَری

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۵

 

نکنی طاعت و آنگه که کنی سست و ضعیف

راست گویی که مگر سُخره و شاکار کنی

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۶

 

آنکه نداند همی سرود ز یاسین

گیرَخ و گلدانش خسروانی بینی

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۵۷

 

از عبیر و عنبر و از مشک و لاد و دار بوی

در سرا بستان خود اندر خزان می دار بوی

کسایی
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱

 

جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی

با پسندر کینه دارد همچو با دختند را

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۲

 

آمد آن رگ زن مسیح پرست

شست الماسگون گرفته بدست

طشت زرّین و آب دستان خواست

بازوی شهریار را بربست

نیش بگرفت و گفت عز علیک

[...]

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۳

 

که تنگ و آذرم دارد و مرد بدسلب است

پسرش باز فضولست و مرد وسواسا

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۴

 

دو لب چو نار کفیده دو برگ سوسن سرخ

دو رخ نار شکفته دو برگ لالۀ لال

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۵

 

بچابکی بر باید کجا نیازارد

ز روی مرد مبارز بنوک پیکان خال

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۶

 

ای شریعت را قرار و ای مدیحت را مدار

شهریار بامداری پادشاه با قرار

دین و دانش را ز جبهۀ رای تو باشد فخور

جور و بخشش را ز هیجۀ راد تو باشد مدار

راح را هنگام لطف آموخت طبع تو شتاب

[...]

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۷

 

شدم به دریا غوطه زدم ندیدم در

گناه بخت منست این گناه دریا نیست

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۸

 

ای چون مغ سه روز بگور اندر

کی بینمت اسیر بغور اندر

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۰

 

ابر زیر و بم شعر اعشیّ قیس

همی زد زننده بمضرابها

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۱

 

بگویش که من نامه‌ای نغزناک

فراز آوریدستم از مغز پاک

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۲

 

از دل و پشت مبارز می بر آید صد تراک

کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ

عنصری
 
 
۱
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۷۷۰