باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۱
اگر آئی بجانت وانواجم
وگر نائی به هجرانت گداجم
ته هر دردی که داری بر دلم نه
بمیرم یا بسوجم یا بساجم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۲
الهی ار بواجم ور نواجم
ته دانی حاجتم را مو چه واجم
اگر بنوازیم حاجت روا بی
وگر محروم سازی مو چه ساجم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۳
دلم دردین و نالین چه واجم
رخم گردین و خاکین چه واجم
بگردیدم به هفتاد و دو ملت
بصد مذهب منادین چه واجم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۴
نمیدانم که رازم با که واجم
غم و سوز وگدازم با که واجم
چه واجم هر که ذونه میکره فاش
دگر راز و نیازم با که واجم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۵
به آهی گنبد خضرا بسوجم
فلک را جمله سر تا پا بسوجم
بسوجم ار نه کارم را بساجی
چه فرمائی بساجی یا بسوجم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۶
نذونی ای فلک که مستمندم
وامو پر بد مکه که دردمندم
بیک گردش که میکردی ببینی
چو رشته مو بسامانت ببندم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۷
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۸
بوره ای روی تو باغ بهارم
خیالت مونس شبهای تارم
خدا دونه که در دنیای فانی
بغیر عشق ته کاری ندارم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۹
همه شو تا سحر اختر شمارِم
که ماه رویت آیو در کنارِم
شوان گوشِم به در چَشمِم به راهِت
گذاری تا به کی در انتظارِم؟
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۰
شوان استارگان یکیک شمارم
براهت تا سحر در انتظارم
پس از نیمه شوان که ته نیایی
زدیده اشک چون باران ببارم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۱
از آن انگشتنمای روزگارم
که دور افتاده از یار و دیارم
ندونم قصد جان کردن به ناحق
بهجز بر سر زدن چاره ندارم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۲
از آن دلخسته و سینهفگارم
که گریان در ته سنگ مزارم
بواجندم که ته شوری نداری
سرا پا شور دارم شر ندارم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۳
غم عالم همه کِردی به بارم
مگر مو لوک مست سر قِطارم
مهارم کردی و دادی به ناکس
فزودی هر زمان باری به بارم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۴
کافرم گر منی آلاله کارم
کافرم گر منی آبش بدارم
کافرم گر منی نامش برم نام
دو صد داغ دل از آلاله دارم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۵
هزاران ملک دنیا گر بدارم
هزاران ملک عقبی گر بدارم
بوره ته دلبرم تا با ته واجم
که بی روی تو آنرا گر بدارم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۶
غم عشق تو مادرزاد دیرم
نه از آموزش استاد دیرم
بدان شادم که از یمن غم تو
خراب آباد دل آباد دیرم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۷
ز دست چرخ گردون داد دیرِم
هزاران ناله و فریاد دیرِم
نشیند دلستانم با خس و خار
چگونه خاطر خود شاد دیرِم؟
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۸
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
گنه از برگ و باران بیش دیرم
اگر لاتقنطوا دستم نگیرد
مو از یاویلنا اندیش دیرم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۹
مو از جور بتان دل ریش دیرم
ز لاله داغ بر دل بیش دیرم
چو فردا نامهخوانان نامه خوانند
من شرمنده سر در پیش دیرم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۰
ز عشقت آتشی در بوته دیرم
در آن آتش دل و جان سوته دیرم
سگت ار پا نهد بر چشمم ای دوست
بمژگان خاک راهش رو ته دیرم