باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۱
دلم بلبل صفت حیران گل بی
درونم چون درخت پی بگل بی
خونابه بار دیرم ارغوان وار
درخت نهله بارش خون دل بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۲
قدم دایم ز بار غصه خم بی
چو مو محنت کشی در دهر کم بی
مو هرگز از غم آزادی ندیرم
دل بی طالع مو کوه غم بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۳
قدم دایم زبار غصه خم بی
چو مو خونین دلی در دهر کم بی
زغم یکدم مو آزادی ندیرم
دل بیچارهٔ مو کوه غم بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۴
به لامردم مکان دلبرم بی
سخنهای خوشش تاج سرم بی
اگر شاهم ببخشد ملک شیراز
همان بهتر که دلبر در برم بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۵
نپنداری که زندان خوشترم بی
سرم بو گوی میدان خوشترم بی
چو گلخن تار و تاریکه به چشمم
گلستان بی ته زندان خوشترم بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۶
گر آن نامهربانم مهربان بی
چرا از دیدگانم خون روان بی
اگر دلبر بمو دلدار میبو
چرا در تن مرا نه دل نه جان بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۷
دلم از سوز عشق آتش بجان بی
بکامم زهر از آن شکر دهان بی
همان دستان که با ته بی بگردن
کنونم چون مگس بر سر زنان بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۸
جهان خوان و خلایق میهمان بی
گل امروز مو فردا خزان بی
سیه چالی که نامش را نهند گور
بما واجن که اینت خانمان بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۰۹
خدایی که مکانش لامکان بی
صفابخش جمال گلرخان بی
پدید آرندهٔ روز و شب و خلق
که بر هر بنده او روزی رسان بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۰
هزاران لاله و گل در جهان بی
همه زیبا به چشم دیگران بی
آلالهٔ مو به زیبایی درین باغ
سرافراز همه آلالیان بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۱
ز بیداد فلک یارون امان بی
امان جستن روز آخرزمان بی
اگر پاره کرم یخه بجا بو
که وامو آسمان پرسرگران بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۲
سخن از هر چه واجم واتشان بی
حدیث از بیش و از کم واتشان بی
بدریا گر روم گوهر بر آرم
هر آن گوهر که وینم واتشان بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۳
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۴
چه واجم هر چه واجم واتهشان بی
سخن از بیش و از کم واتهشان بی
بدریا مو شدم گوهر برآرم
هر آن گوهر که دیدم واتهشان بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۵
سیه بختم که بختم واژگون بی
سیه روجم که روجم سرنگون بی
شدم آوارهٔ کوی محبت
زدست دل که یارب غرق خون بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۶
من آن شمعم که اشکم آتشین بی
که هر سوته دلی حالش همین بی
همه شب گریم و نالم همه روز
بیته شامم چنان روزم چنین بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۷
زدست عشق هر شو حالم این بی
سریرم خشت و بالینم زمین بی
خوشم این بی که موته دوست دیرم
هر آن ته دوست داره حالش این بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۸
دو چشمانت پیالهٔ پر ز می بی
خراج ابروانت ملک رِی بی
همی وعده کِری امروز و فردا
نمیدانم که فردایِ تو کی بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۹
گلان فصل بهاران هفتهای بی
زمان وصل یاران هفتهای بی
غنیمت دان وصال لاله رویان
که گل در لاله زاران هفتهای بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۰
الاله کوهساران هفته ای بی
بنفشه جو کناران هفتهای بی
منادی میکره شهرو به شهرو
وفای گلعذاران هفتهای بی