باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۱
چه باغ است اینکه دارش آذرینه
چه دشت است اینکه خونخوارش زمینه
مگر بوم و بر سنگین دلان است
مگر صحرای عشق نازنینه
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۲
اگر شاهین بچرخ هشتمینه
کند فریاد مرگ اندر کمینه
اگر صد سال در دنیا بمانی
در آخر منزلت زیر زمینه
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۳
دیم یک عندلیب خوشنوائی
که مینالید وقت صبحگاهی
بشاخ گلبنی با گل همی گفت
که یارا بی وفایی بی وفائی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۴
فلک در قصد آزارم چرائی
گلم گر نیستی خارم چرائی
ته که باری ز دوشم بر نداری
میان بار سربارم چرایی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۵
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۶
تو آری روز روشن را شب از پی
شده کون و مکان از قدرتت حی
حقیقت بشنو از طاهر که گردید
بیک کن خلقت هر دو جهان طی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۷
ته کت نازنده چشمان سرمه سائی
ته کت زیبنده بالا دلربایی
ته کت مشکین دو گیسو در قفائی
بمو واجی که سرگردان چرائی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۸
عزیزان از غم و درد جدایی
به چشمانم نمانده روشنائی
بدرد غربت و هجرم گرفتار
نه یار و همدمی نه آشنائی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۹
به هر شام و سحر گریم بکوئی
که جاری سازم از هر دیده جوئی
مو آن بی طالعم در باغ عالم
که گل کارم بجایش خار روئی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۰
ز کشت خاطرم جز غم نروئی
ز باغم جز گل ماتم نروئی
ز صحرای دل بیحاصل مو
گیاه ناامیدی هم نروئی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۱
الهی دل بلا بی دل بلا بی
گنه چشمان کره دل مبتلا بی
اگر چشمان نکردی دیده بانی
چه داند دل که خوبان در کجابی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۲
غم عالم نصیب جان ما بی
بدور ما فراغت کیمیا بی
رسد آخر بدرمان درد هرکس
دل ما بی که دردش بیدوا بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۳
وای آن روزی که قاضی مان خدا بی
به میزان و صراطم ماجرا بی
بنوبت میروند پیر و جوانان
وای آنساعت که نوبت زان ما بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۴
صفاهونم صفاهونم چه جا بی
که هر یاری گرفتم بیوفا بی
بشم یکسر بتازم تا به شیراز
که در هر منزلی صد آشنا بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۵
عاشق آن به که دایم در بلا بی
ایوبآسا به کرمان مبتلا بی
حسنآسا به دستش کاسهٔ زهر
حسینآسا به دشت کربلا بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۶
بدام دلبری دل مبتلا بی
که هجرانش بلا وصلش بلا بی
درین ویرانه دل جز خون ندیدم
نه دل گویی که دشت کربلا بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۷
جهان بیوفا زندان ما بی
گل غم قسمت دامان ما بی
غم یعقوب و محنتهای ایوب
همه گویا نصیب جان ما بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۸
بسوی باغ و بستان لاله وابی
همه موها مثال ژاله وا بی
وگر سوی خراسان کاروان را
رهانم مو سوی بنگاله وا بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۹
زمشکتر سیهتر سنبلت بی
هزاران دل اسیر کاکلت بی
زآه و ناله تاثیری ندیدم
زخارا سختتر گویا دلت بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۸۰
بدریای غمت دل غوطهور بی
مرا داغ فراقت بر جگر بی
ز مژگان خدنگت خوردهام تیر
که هر دم سوج دل زان بیشتر بی