×
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » بحر طویل
سقاک الله ای دیار
که از دور روزگار
تهی مانده ای ز یار
من و جان بی قرار
به گرد تو اشکبار
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن
نه این سودا به سر از نشئه افیون و بنگ آمد
کجا این ناله از نی کی چنین مطرب به چنگ آمد؟!
ز هجرش بر تنم ناخن زخم عام لنگ آمد
عجب دارم که آن نازآفرین از من به ننگ آمد
مرا از فرقت جانان به جانم صد خدنگ آمد
[...]