گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » بحر طویل

 

سقاک الله ای دیار

که از دور روزگار

تهی مانده ای ز یار

من و جان بی قرار

به گرد تو اشکبار

[...]

جامی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن

 

نه این سودا به سر از نشئه افیون و بنگ آمد

کجا این ناله از نی کی چنین مطرب به چنگ آمد؟!

ز هجرش بر تنم ناخن زخم عام لنگ آمد

عجب دارم که آن نازآفرین از من به ننگ آمد

مرا از فرقت جانان به جانم صد خدنگ آمد

[...]

طغرل احراری