صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
زان داده دو شانهات خدای اکبر
تا بار پدر کشتی و بار مادر
گر این دو نباشند رضا از تو مجوی
اندر دو جهان رضای خود از داور
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
یارب به رسالت رسولان کبار
یارب به مقام و رتبهٔ هشت و چهار
یارب به شهیدان صف کرببلا
ما را نفسی به خویشتن وامگذار
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
از روز ازل هماره تا یوم نشور
از آنچه که دور میزند چرخ یدور
یکدور غرض ز آن همه دور است آنهم
دوری که در آن دور علی کرد ظهور
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
چونراحت خویش خواهی از زحمت غیر
هشدار که کافری تو در کعبه و دیر
چونراحت غیرخواهی از زحمت خویش
مسلم شدی و عاقبتت گشت بخیر
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱ - این رباعی اثر طبع رضا صغیر متخلص به سعید میباشد
روسوی حقیقت کن و بگذر ز مجاز
یعنی که مبر بسوی کس دست نیاز
با غیر خدا مگوی راز دل خویش
چون نیست بغیر او کسی محرم راز
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
جان عشق و محبت است جانرا بشناس
حق بیخودی است این بیانرا بشناس
هرجا من و ما ز در درآید نفس است
با این دو نشان خاص آنرا بشناس
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
من دیده به احسان علی دارم و بس
سر در خط فرمان علی دارم و بس
هرکس زده دست خود بدامان کسی
من دست بدامان علی دارم و بس
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱ - در مسافرت بمشهد گفته شد
از دیدن آفتاب در خطهٔ طوس
چندیست که گشتهاند مردم مأیوس
خورشید به ابر گشته پنهان گوئی
گردیده خجل ز طلعت شمس شموس
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
ای میر حجازی ای شه خطهٔ طوس
ای روی تو در سپهر دین شمس شموس
خواهم که ز راه لطف دستم گیری
یعنی ز کرم بخوانیم بر پا بوس
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
گر مهر علی بسینه داری خوشباش
ویرانه صفت دفینه داری خوشباش
روزی که شوند غرق یم ناخلفان
تو نوح صفت سفینه داری خوشباش
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
چون گنج نهان کن غم پنهانی خویش
منما بکسی بی سروسامانی خویش
جمعیت خاطر خود ار میطلبی
با غیر خدا مگو پریشانی خویش
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴
ای سر و قدت بدلربائی مخصوص
پنداشتمت به آشنائی مخصوص
دل بردی و ترک آشنائی کردی
هستی بخدا به بیوفائی مخصوص
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
قومی به جهان ز حب دینی محظوظ
خلقی بخیال خلد و طوبی محظوظ
ارزانی آن دو فرقه باد این دو مقام
مائیم فقط به عشق مولی محظوظ
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
کردیم اگرچه عمر بیهوده تلف
جز نامهٔ معصیت نداریم بکف
از محشرمان هیچ غمی نیست که ما
هستیم غلام درگه شاه نجف
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
اسلام که شد بر همه عالم شامل
بیمهر علی نیز بد آن دین عاطل
اکملت ز حق رسید چون روز غدیر
تا شام ابد دین بشر شد کامل
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
ای کرده به درگه تو جبریل نزول
وی بر همه ما خلق ز خالق تو رسول
تو عقل کلی و مهر گردون صلاح
اجزاء تواند و ذرههای تو عقول
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳
ای داده مرا وجود از کتم عدم
پرورده بصد هزارگون ناز و نعم
باور نکنم بحق خود قهر تو را
چون از تو ندیدهام بجز لطف و کرم
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
فخر عجم این بس که به نوروز عجم
شد بعثت عقل کل رسول اکرم
امسال هم این دو عید میمون سعید
با هم به دو چشم ما نهادند قدم
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴
امروز به فرمان خدای علام
بنشست علی به مسند خیرانام
اتممت بود شاهد قولم ز علی
بر خلق جهان نعمت حق گشته تمام
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
ای ساقی ماه وش در این ماه صیام
ده باده که روزه بهر من گشت حرام
افطار کن که دیده ز ابرو ورخت
هم شکل هلال دید و هم ماه تمام