فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸
یا دوست دشمنند یا دشمن دوست
از دست رها مکن چو من دامن دوست
پرهیز نما ز دوستانی که ز جهل
گر خوار شوی چو خار در گلشن دوست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹
آن عهد که بسته شد میان من و دوست
بشکسته شد از فتنه اهریمن و دوست
دانستم از اول که در این کار آخر
انگشت نما شوم بر دشمن و دوست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰
چون مرکز ثقل ما به جز مجلس نیست
آنذکس که به مجلس نبود خاضع کیست
بر ملت اگر وکیل تحمیل شود
پس فایده حکومت ملی چیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱
این فقر و فنا برای ما مایل کیست
وز خواری ما بهر غنی حاصل چیست
گر عقده آز اغنیا آسان شد
دانی که علاج فقرا مشکل نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲
این زمزمه های شوم را قائل کیست
واین نغمه ناپسند را حاصل چیست
در گفتن حرف حق اثر هست اما
گوینده چو با اراده باطل نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳
ای کاهن خودپرست، معبود تو کیست
وی خائن شوم پست، مقصود تو کیست
با ناز ایاز جلوه منما کاین مرد
هر چند که احمد است محمود تو نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴ - کابینهٔ سردار سپه
با مشت و لگد معنی امنیت چیست؟
با نفی بلد ناجی امنیت کیست؟
با زور مرا مگو که امنیت هست
با ناله ز من شنو که امنیت نیست!
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۵
با آنکه غنی خزانه دولت نیست
با آنکه به فقر می کند ملت زیست
از چیست حقوق وکلا قمچی کش
یکدفعه دو اسبه آید از صد به دویست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶
آنکس که ز راه جور شد شادان کیست
ور هست یقین زدوده انسان نیست
گر عاطفه نیست امتیاز بشری
پس فرق میان آدم و حیوان چیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷
این زمزمه ها غیر مستحسن چیست
وین قطع مذاکرات بنیان کن چیست
گر دوست کند جفا و دشمن هم جور
پس فرق میان دوست با دشمن چیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸
ای داد که شیوه من و دل زاریست
فریاد که پیشه تو دل آزاریست
ایجاد وزیر و قاضی و شحنه شهر
شه داند و من که بهر مردم داریست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۹
در دیده ما فقر و غنا هر دو یکیست
در مسلک ما شاه و گدا هر دو یکیست
در کشتی بشکسته طوفانی ما
دردا که خدا و ناخدا هر دو یکیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰
ای داد که راه نفسی پیدا نیست
راه نفسی بهر کسی پیدا نیست
شهریست پر از ناله و فریاد و فغان
فریاد که فریادرسی پیدا نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱ - صندوق آرا
دردا که دوای دل به جز حسرت نیست
حسرت بحساب قلت و کثرت نیست
گیرم که شود مجلس پنجم هم بد
بدتر ز فساد دوره فترت نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۲
در دهر کسی چو ما بدین ذلت نیست
وین ذلت بی کرانه بیعلت نیست
دولت ز که جلب نفع سرمایه کند
وقتی که ز فقر نامی از ملت نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳
در مسلک ما که عزت و ذلت نیست
سلطان و فقیر و کثرت و قلت نیست
هر کس که به دست خویشتن کار نکرد
صالح به نمایندگی ملت نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴
درد هر چو ما کسی بدین ذلت نیست
وین ذلت لایزال بیعلت نیست
هست از طرف ملت بی علم قصور
تقصیر همین ز جانب دولت نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۵ - کابینهٔ مشیرالدوله
هرچند که سیل آرزو را سد نیست
هرچند توقع بشر را حد نیست
با کم غرضی اگر کنی خوب نظر
کابینه امروزی ما پر بد نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶ - کابینهٔ مشیرالدوله
ای آنکه تو را گفته ما باور نیست
ور هست ز جبن قدرت کیفر نیست
با منطق و مدرک بشنو ناله ما
گر گوش رئیسالوزرایی کر نیست
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷
جز ایزد پاک حاکم عادل نیست
جز موجد خاک، قاضی قابل نیست
یکبار توان قاتل صد تن را کشت
زآنرو که مجازات بشر کامل نیست